"تعصب" با انواع خودش ، یک عمل ضد اخلاقی محسوب می شود. با این وجود ، علماء اخلاق – از سلف و خلف که کتب شان در دسترسم بود – دیدم به صورت مستقل به این موضوع نپرداخته اند. الا یکی از بزرگان علم و اخلاق – که امروزه جای خالی او در جای جای جهان اسلام کاملاً محسوس است – ایشان در یکی ازکتب اخلاقی اش به صورت بسیار جالب که حتی جنبه های مضر عرفانی تعصب نژادی را هم مطرح نموده است. لذا به مناسبت نزدیک ارتحال جانگداز ایشان این مطلب را با مراجعه به منابع مختلف اسلامی و منبع منحصر به فرد آن فرزانه عصر؛ خدمت شما مسلمانان واقعی که از منکران و منتفران از تعصب هستید و از راهیان و یاران راستین آن سفرکرده،تقدیم می شود.
تعصّب نژادی در اسلام
یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ(حجرات/13)[1]
"تعصب" و"عصبیت" در اصل از ماده"عصب” به معنی رگها و پیهایی است که مفاصل را به هم ارتباط میدهد، سپس هر گونه ارتباط و به هم پیوستگی را تعصب و عصبیت نامیدهاند، اما معمولا این لفظ در مفهوم افراطی و مذموم آن به کار میرود. تعصب و تحجر به معنای ایستایی، تحول ناپذیری، جمود و برنتابیدن فرهنگ و ارزشهای حق و متعالی است که هم در ساحت بینش و دانش (تحجر) و هم در حوزه گرایش و رفتار (جمود) بروز و ظهور دارد و عقل و دل و ابزارهای معرفتیاب و منابع شناختزا را نیز شامل میگردد. ([2])
معنای لغوی عصبیّت به این عبارت نیز بیان نموده اند:
«إن یدعوالرجل إلی نصرة عُصبته و التألّب معهم علی من یناویهم ظالمین او مظلومین»؛ «عصبة خویشاوندان پدری هستند و در پی آن شخص به دنبال طرفداری و دفاع از قوم و قبیله خود میباشد». [3]
تعبیر دیگر که از عصبیت در آیات و روایات آمده" حمیت" یا" حمیت جاهلیت" است." حمیت" در اصل از ماده" حمی" به معنی حرارت است و سپس در معنی غضب و بعدا به معنی نخوت و تعصب آمیخته با غضب به کار رفته است. این واژه گاه در همین معنی مذموم (توأم با قید جاهلیت ، یا بدون آن) و گاه در معنی ممدوح و پسندیده به کار میرود و اشاره به غیرت منطقی و تعصب در امور مثبت و سازنده است.([4])
در بررسی آیات قرآن گوشهای از ادعاهای بیدلیل جمعی از یهود و نصاری را میبینیم که نتیجهاش انحصارطلبی و سپس تعصب است. در آیهای میفرماید: (وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ)؛ " یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتی نزد خدا ندارند و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتی ندارند و بر باطلند".([5])
جمله" لیست... علی شیء" اشاره به این است که آنها در پیشگاه خدا مقامی ندارند، یا اینکه دین و آئین آنها چیز قابل ملاحظهای نیست. سپس اضافه میکند: آنها این سخنان را میگویند در حالی که کتاب آسمانی را میخوانند"! یعنی با در دست داشتن کتاب الهی که میتواند راهگشای آنها در این مسائل باشد این گونه سخنان که سرچشمهای جز تعصب و عناد و لجاج ندارد بسیار عجیب است.
این آیه سرچشمه اصلی تعصب را، جهل و نادانی معرفی کرده است. زیرا افراد نادان همواره در محیط زندگی خود محصورند و غیر آن را قبول ندارند، به آئینی که از کودکی با آن آشنا شدهاند هر چند خرافی و بیاساس باشد سخت دل می بندند و غیر آن را منکر میشوند.([6])
البته در بررسی واژه جمود، آیه دیگری مطرح میشود که میفرماید:
((ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره او اشد قسوه)). "پس از آن دلهای شما چون سنگ، سخت گردید، حتی سختتر از سنگ که از سنگ گاه جویها روان شود و چون شکافته شود آب از آن بیرون جهد".([7]) که در حقیقت آدمیانی را منظور میکند که تمام وجودشان سخت و سیاه شده و در برابر اندیشه، اشراق، شناخت و شهود نفوذ ناپذیرند و از جرگه اصحاب تفکر و اندیشه و ارباب شهود و ذوق ، خارج بوده و هدایت ناپذیرند.
از این رو تعصب را میبایست یک بیماری روحی روانی قلمداد کرد، زیرا فرد ی که دچار تعصب میباشد قادر به تفکر نبوده و ذهنش مدام درگیر توهماتیست که هیچ گونه منطقی در ان به کار گرفته نشده است .
تعصب را نمیتوان تنها از یک زاویه نگریست زیرا تعصب دارای گونه های متفاوتی میباشد مانند تعصب در نژاد پرستی و میهن پرستی ؛ گرایشات دینی و مذهبی ؛ نصبتهای خانوادگی و قومی قبیله ای و غیره.
در روایات اسلامی نیز از موضوع تعصب به عنوان یک اخلاق مذموم، شدیداً نکوهش شده است تا آنجا که در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) میخوانیم:
عن السّکونی، عن أبی عبد اللّه، علیه السّلام، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: من کان فی قلبه حبّة من خردل من عصبیّة، بعثه اللّه یوم القیامة مع أعراب الجاهلیّة. ([8])
فرمود رسول خدا، صلّى اللّه علیه و آله: «کسى که بوده باشد در دل او دانه خردلى از عصبیت، بر انگیزاند خدا او را روز قیامت با عربهاى جاهلیت.
و عن أبی عبد اللّه، علیه السّلام، قال: من تعصّب، عصبه اللّه بعصابة من النّار.([9]) " کان رسول اللَّه(ص) یتعوذ فی کل یوم من ست من الشک و الشرک و الحمیة و الغضب و البغی و الحسد" ایشان همه روز از شش چیز به خدا پناه میبرد: از شک و شرک و حمیت (تعصب) و غضب و ظلم و حسد.([10])
هنگامیکه پیامبر اسلام ، مشرکین را به آئین یکتاپرستی دعوت میکرد آنان بنا به محدودیت فرهنگی و فکری که داشتند و نظر به تعصب قومی، پاسخ میدادند: رفتار و عقائد ما همانست که پدران ما داشتهاند و هرگز تغییر مسلک نخواهیم داد. بنابراین از پندها و اندرزهای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) جز فریاد دعوت چیزی نمیشنیدند؛ درست مانند گوسفندانی که سخت سرگرم چرا باشند و گاه گاهی فریاد چوپان را بشنوند ولی هرگز به آن توجه نکرده و به راه خود ادامه دهند.([11])
همچنین از روایات استفاده میشود که ابلیس نخستین کسی بود که تعصب به خرج داد. امام علی)علیهالسلام) نیز بحث رسا و کوبندهای در خطبه قاصعه در این زمینه بیان فرموده است: "اما ابلیس فتعصب علی آدم لاصله و طعن علیه فی خلقته، فقال انا ناری و انت طینی" ابلیس در برابر آدم به خاطر اصل و اساس خویش تعصب ورزید و آدم را مورد طعن قرار داد و گفت:" من از آتشم تو از خاک. ([12])
تعصب ممدوح ومذموم در آیات و روایات
چنان که امام خمینی (س) می فرماید: اما اظهار حق و ترویج حقیقت و اثبات مطالب حقه و حمایت از آن یا عصبیت نیست، یا عصبیت مذمومه محسوب نمیشود. معیار در تفکیک این دو اغراض و مقاصد نفسانی و شیطان و حق و باطل است. " به عبارت دیگر، انسان در عصبیتهایى که مىکشد و حمایتهایى که از بستگان و متعلقان خود مىکند ، یا نظرش محض اظهار حق و اما ته باطل است، این عصبیت ممدوحه و حمایت از جانب حق و حقیقت است و از بهترین صفات کمال انسانى و خلق انبیا و اولیا است، و علامت آن آن است که حق با هر طرف هست از آن طرف حمایت کند گرچه از متعلقان او نباشد، بلکه از دشمنان او باشد. چنین شخصى از حمایت کنندگان حماى حقیقت و در زمره طرفداران فضیلت و حامیان مدینه فاضله به شمار آید و عضو صالح جامعه و مصلح مفاسد جمعیت است."([13])
چنان که مرحوم رضی در نهج البلاغه آورده است که امام علی (علیهالسلام) می فرماید:
"فان کان لا بد من العصبیة فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الامور"، " اگر قرار هست تعصبی داشته باشید این تعصب شما به خاطر اخلاق پسندیده، افعال نیک و کارهای خوب باشد"([14]) ضمنا از این حدیث بخوبی روشن میشود که ایستادگی سرسختانه برای طرفداری از یک واقعیت مطلوب، نه تنها تعصب مذموم نیست، بلکه میتواند خلاء روحی انسان را در پیوندهای نادرست جاهلی پر کند.([15])
درحدیثی از امام باقر)علیهالسلام) میخوانیم که از آن حضرت درباره" تعصب" سؤال کردند. ایشان فرمودند:(العصبیة التی یاثم علیها صاحبها ان یری الرجل شرار قومه خیرا من خیار قوم آخرین، و لیس من العصبیة ان یحب الرجل قومه، و لکن من العصبیة ان یعین قومه علی الظلم).
"تعصبی که انسان به خاطر آن گناهکار میشود این است که اشرار قومش را بهتر از نیکان قوم دیگر بداند، اما اینکه انسان قوم و قبیله خویش را دوست دارد عصبیت نیست، عصبیت آن است که انسان قوم و قبیله خود را در ستمگری یاری دهد"([16])
لذا امام(ره) می فرماید: "اگر نفسیت و قومیت او را تحریک کرد که اگر باطلى هم از خویشاوندان و منسوبان خود ببیند با آنها همراهى کند و از آنها حمایت کند، چنین شخصى داراى ملکه خبیثه عصبیت جاهلیت است، و از اعضاى فاسده جامعه و مفسد اخلاط صالحه است، و در زمره اعراب جاهلیت به شمار رود- و آنها یک دسته از عربهاى بیابان نشین بودند قبل از اسلام در زمان غلبه ظلمت و جهالت و نادانى، و در آنها این خلق زشت و ملکه ناهنجار کمال قوّت را داشته. بلکه در مطلق عرب- الا کسانى که به نور هدایت مهتدى هستند- این خلق بیشتر است از سایر طوایف. چنانچه در حدیث شریف از حضرت امیر، علیه السلام، منقول است که خداوند تعالى عذاب کند شش طایفه را به شش چیز:
عرب را به عصبیت، و دهقانان را به کبر، و امیران را به ستم، و فقیهان را به حسد، و تاجران را به خیانت، و اهل رستاق را به نادانى. ([17])"
امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) به هنگام انتقاد از بعضی از یاران سست عنصر و سرکش میفرماید:
((منیت بمن لا یطیع اذا امرت و لا یجیب اذا دعوت...اما دین یجمعکم و لا حمیة تحمشکم))
"گرفتار مردمی شدهام که اگر فرمان دهم اطاعت نمیکنند و اگر دعوتشان کنم اجابت نمیکنند... آیا دین ندارید که شما را جمع کند؟ یا غیرتی که شما را به خشم آورد؟ (و به انجام وظائف وا دارد)([18])
تعصب غالبا در همان معنی مذموم به کار رفته است، چنانکه امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) در خطبه" قاصعه" بارها روی این معنی تکیه کرده است؛ هنگامی که مردم را از تعصبات جاهلیت بر حذر میدارد، میفرماید:
فاطفئوا ما کمن فی قلوبکم من نیران العصبیة و احقاد الجاهلیة، فانما تلک الحمیة تکون فی المسلم من خطرات الشیطان و نخواته و نزغاته و نفثاته.
"شرارههای تعصب و کینههای جاهلی را که در قلب دارید خاموش سازید که این نخوت و حمیت و تعصب ناروا در مسلمانان از القائات و نخوت و وسوسه شیطان است"([19])
دین اسلام مساله غیرت و تعصب را باطل معرفی نکرده و بلکه اصل آن را حفظ نموده است. زیرا غیرت ریشه در فطرت انسانی دارد و اسلام هم دین فطرت است. البته در جزئیات تعصب دخالت کرده و فرموده است آن قدر از غیرت و تعصب که مطابق با فطرت است حق میباشد ولی شاخ و برگی که اقوام به آن دادهاند باطل میباشد. مثلا در طی زندگی مواقعی وجود دارد که شخص احساس میکند دیگران به منافع او تجاوز میکنند و رعایت احترام مقدسات (مثلا اطفال و ناموس) او را نمیکنند و یا درصدد هستند آبروی او را بریزند و خاندان او را هتک حرمت نمایند، در اینجا است که باورهای دینی او را وادار به دفاع میسازد.
به عبارت دیگر لزوم دفاع از خود و از متعلقات خود حکمی است که فطرت، به گردن بشر انداخته است.البته نحوه بکار بردن این نیرو و اطاعت از این حکم فطرت به دو گونه میباشد:
یکی به نحو شایسته یعنی بکارگیری تعصب و غیرت انسانی برای دفاع از حق خود و دیگری به نحو ناشایست و مذموم؛ یعنی خود عمل باطل باشد و برای حفظ باطل هم انجام گیرد که معلوم است در این صورت چه فساد و شقاوتی در پی دارد و چقدر نظام امور زندگی را به هم میزند.([20])
بدون شک انسان به هر سرزمین یا قبیله و نژادی تعلق داشته باشد نسبت به آن عشق میورزد و این پیوند علاقه او با سرزمین و قوم و نژادش نه تنها عیب نیست بلکه عامل سازندهای برای همکاریهای اجتماعی او است. ولی اگر این امر از حدش بگذرد به صورت مخرب و گاه فاجعهآفرین درخواهد آمد و منظور از تعصب نژادی و قبیلگی که مورد نکوهش قرار میگیرد همین" افراط" است.
دفاع افراطی از قوم و قبیله و نژاد و وطن ، سرچشمه بسیاری از جنگها در طول تاریخ بوده است و عاملی برای انتقال خرافات و زشتیها -تحت عنوان آداب و سنن قبیله و نژاد- به اقوام دیگر شده است.
این دفاع و طرفداری افراطی گاه به جایی میرسد که بدترین افراد قبیله در نظر او زیبا و بهترین افراد قبیله دیگر در نظر او زشت و شوم است و همچنین آداب و سنتهای زشت و زیبا و به تعبیر دیگر تعصب نژادی پردهای است از خودخواهی و جهل که بر روی افکار و درک و عقل انسان قرار میگیرد و قضاوت صحیح را از کار میاندازد.
این حالت عصبیت در میان بعضی اقوام صورت حادتری دارد، از جمله گروهی از اعراب که به تعصب، معروف و مشهورند. [۱۶] خداوند در آیه مبارکه چنین میفرماید:
وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلی بَعْضِ الاعْجَمینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُومِنین «اگر قرآن بر غیر عرب نازل میشد (اعراب)هرگز به آن ایمان نمیآوردند.([21])
یکی از ریشههای تعصب، تکبر میباشد که نمونه بارز آن در داستان سجده نکردن شیطان بر آدم نمایان میشود. امام علی(علیهالسلام) در این باره میفرماید:"اما ابلیس فتعصب علی آدم لاصله وطعن فی خلقته فقال انا ناری وانت طینی".
" ابلیس به خاطر اصل و ریشه خود بر آدم تعصب ورزید"([22])
امیرالمومنین در یکی دیگر از بیانات خود میفرماید: "و اما الاغنیاء من مترفه الامم فتعصبوا لاثار مواقع النعم"،"اما توانگران از مرفهین امتهای گذشته به خاطر آثار نعمتها تعصب ورزیدند"([23])
تقلید کورکورانه
تقلید اقسام مختلفی دارد که یک نوع ازآن مذموم است و آن تقلید جاهل از جاهل میباشد که گاه عامل اصلی تعصب و غیرتورزی نابجا میباشد. همچنین پیروی ناآگاهانه و دفاع افراطی از پدران و اجداد و شخصیتهای بزرگ قوم و قبیله، سرچشمه بسیاری از جنگها در طول تاریخ بوده است و عاملی برای انتقال خرافات و زشتیها- تحت عنوان آداب و سنن قبیله و نژاد- به اقوام دیگر شده است.
شهید مطهری در کتاب اسلام و مقتضیات زمان، جریان خوارج را اولین جریان جمود آمیز در ضربه زدن به اسلام معرفی میکند که در بستری سیاسی، بر اثر خلاهای فکری و معرفتی و فقدان عمق اندیشه و درک مفاهیم قرآنی شکل گرفت.([24])
همچنین ایشان، مولفههایی چون: نگرش محدود به اسلام، عدم شناخت نیازهای زمان، عدم پاسخگویی عمیق و فراگیر به سوالها و شبهات و حتی توقف در آنها و در جا زدن و شبیهسازی فرهنگ اسلام به فرهنگ کلیسایی قرون وسطی را از مولفههای ساختاری و بنیادین جهل، جمود، تحجر میداند.([25])
بی ایمانی
در حدیثی از امام صادق (علیهالسلام) میخوانیم:
کافى بسنده الصّحیح عن أبی عبد اللّه، علیه السّلام، قال: من تعصّب أو تعصّب له فقد خلع ربق الإیمان من عنقه.([26]) "کسی که تعصب به خرج دهد یا برای او تعصب داشته باشند پیوند ایمان را از گردن خویش برداشته است".
اصولا انتقال سنتهای غلط از قومی به قوم دیگر در سایه شوم همین" حمیت جاهلیت" صورت میگیرد و پافشاری اقوام منحرف در برابر انبیاء و رهبران الهی نیز غالبا از همین رهگذر است.([27]) تحجر عقلی، قلبی و تحجر در موضع عملی و رفتاری، علت عدم پذیرش حق و گرایش به کمال و سعادت واقعی میگردد. وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا نُومِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُومِنین.([28])
سوء مدیریت
«تحجرگرایی» مانع جدی در شکوفایی اندیشه دینی و ایجاد تعامل مثبت نظری و عملی با «حقیقت»، «معرفت»، حکمت و حکومت، مدیریت و سیاست و حتی تقدیر معیشت است و متحجران از اسلام جز آموزههای بسته و رسوب شده و انعطاف ناپذیر در برخورد با اقتضائات زمان و مکان و تغییر موضوع و محمولها ندارند و هرگز پذیرای نقد اندیشه و عمل خویش، بازشناسی و بازنگری فکر و فعل به اصطلاح اسلامی خود نیستند و همواره راکد و تحول ناپذیرند.([29])
عقب ماندگی و جاهلیت
به هر حال، شک نیست که وجود چنین حالتی در فرد یا جامعه باعث عقب ماندگی و سقوط آن جامعه است، پردههای سنگینی بر عقل و فکر میافکند و انسان را از درک صحیح و تشخیص سالم باز میدارد و گاه تمام مصالح او را به باد فنا میدهد. چنانچه در حدیثی از حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) آمده است:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ حَبَّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِیَّةٍ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ أَعْرَابِ الْجَاهِلِیَّة
"کسی که در قلبش به اندازه دانه خردلی عصبیت باشد خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور میکند".([30])
اگر جامعهای از مجموع افراد و گروههای متعصب که یکدیگر را قبول ندارند تشکیل شده باشد، هیچگاه اتحاد و انسجام در بین آنها رخ نخواهد داد.
به همین جهت میباشد که استعمارگران تلاش میکنند بین ملتهای اسلامی تعصب کورکورانه و منفی را رواج دهند. با ایجاد تعصب مذموم بین گروهها و اقوام مختلف وحدت ملتی را از بین میبرند.
بهترین راه مبارزه با این خوی زشت و طریق نجات از این مهلکه بزرگ، تلاش و کوشش برای بالا بردن سطح فرهنگ و فکر و ایمان هر قوم و جمعیت است. در حقیقت داروی این درد را قرآن مجید نقطه مقابل آن، داشتن سکینه و روح تقوی میداند: یعنی آنجا که ایمان و آرامش و تقوی است، حمیت جاهلیت نیست و آنجا که حمیت جاهلیت است ایمان و تقوی در کار نیست([31])
نقل شده است که میان زن عرب و عجم اختلافی پیدا شد. نزد حضرت علی (علیهالسلام) آمدند و حضرت تفاوتی قائل نشد. زن عرب اعتراض کرد. امام دو مشت خاک در دست گرفت و فرمود: "میان این دو مشت فرقی نمییابم([32])
البته درست است که اسلام اصل تعصب و غیرت را که حکمی است فطری تایید میکند اما آنجایی که تعصب ورزیدن، خداپسند باشد، باید تعصب ورزید، مانند جایی که شکمبه گوسفندی را در حال سجود بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) پرتاب کردند، حمزة بن عبدالمطلب عصبانی شد و گفت:
قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیهالسلام):لَمْ یُدْخِلِ الْجَنَّةَ حَمِیَّةٌ غَیْرُ حَمِیَّةِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ ذَلِکَ حِینَ أَسْلَمَ غَضَباً لِلنَّبِیِّ ص فِی حَدِیثِ السَّلَی الَّذِی أُلْقِیَ عَلَی النَّبِیِّ(صلیاللهعلیهوآله)
به خاطر این بیادبی من مسلمان شدم([33])
در پایان به مطلبی از حضرت امام خمینی (ره) اشاره میشود که فرمودند:» ما باید سعی کنیم حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی(صلیاللهعلیهوآله) برسیم.([34])
[1] قَالَ سَیِّدُنَا رَسُولُ اللَّهِ ص: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَبِّکُمْ وَاحِدٌ وَ إِنَّ أَبَاکُمْ وَاحِدٌ لَا فَضْلَ لِعَرَبِیٍّ عَلَى عَجَمِیٍّ وَ لَا لِعَجَمِیٍّ عَلَى عَرَبِیٍّ وَ لَا لِأَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ وَ لَا لِأَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ إِلَّا بِالتَّقْوَى قَالَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (معدن الجواهر و ریاضة الخواطر ، ص: 21)
[2] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۱۱۰، قم، نشر صدرا.
[3] ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ذیل ماده عصب، قم، نشر ادب الحوزه.
[4] مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص ۱۰۰.
[5] بقره/۲،آیه ۱۱۳.
[6] مکارم شیرازی، ناصر؛تفسیر نمونه، ج۱،ص۴۰۷، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش.
[7] بقره/۲، آیه۷۴.
[8] اصول کافى، ج 2، ص 308،« کتاب ایمان و کفر»،« باب العصبیّة»، حدیث 3.
[9] اصول کافى، ج 2، ص 308،« کتاب ایمان و کفر»،« باب العصبیة»، حدیث 4. / شرح چهل حدیث، ص 147
[10] علامه مجلسی،بحار الانوار،ج ۷۳ ص ۲۸۹.
[11] مکارم،ناصر،تفسیر نمونه، ج۱۵، ص ۳۵۶.
[12] نهج البلاغه، خطبه قاصعه
[13] امام خمینی(ره)، شرح چهل حدیث ، الحدیث الثامن ، ص: 146
[14] نهج البلاغه خطبه ۱۹۲ (خطبه قاصعة).
[15] مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص ۳۵۵.
[16] شیخ کلینی، الاصول من الکافی (باب العصبیه) ج ۲ صفحه ۲۳۳.
[17] امام خمینی(ره)، شرح چهل حدیث ، الحدیث الثامن ، ص: 146 | عن محمّد بن اسلم الجبلىّ باسناده یرفعه إلى امیر المؤمنین، علیه السلام، قال: انّ اللّه عزّ و جلّ یعذّب ستّة بستة: العرب بالعصبیة، و الدّهاقنة بالکبر، و الأمراء بالجور، و الفقهاء بالحسد، و التّجار بالخیانة، و أهل الرّستاق بالجهل، خصال، ج 1، ص 325، «باب الستّة»، حدیث 14
[18] نهج البلاغه ،خطبه ۳۹.
[19] نهج البلاغه" خطبه ۱۹۲
[20] طباطبایی، محمد حسین؛ترجمه تفسیر المیزان، موسوی همدانی سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۳۷۴، ج۴، ص ۶۷۴.
[21] شعراء/۲۶،آیه ۱۹۸-۱۹۹.
[22] نهج البلاغه خطبه ۱۹۲.
[23] نهج البلاغه خطبه ۱۹۲.
[24] مطهری، مرتضی؛ اسلام و مقتضیات زمان، قم، نشر صدرا، اردیبهشت، ۱۳۷۶، ص ۱۱۵.
[25] مطهری، مرتضی؛ تکامل اجتماعی اسلام،، قم، نشر صدرا، ص ۱۸۹.و علل گرایش مادیگری، ص ۲۱۸.
[26] اصول کافى، ج 2، ص 307،« کتاب ایمان و کفر»،« باب العصبیة»، حدیث 1.
[27] مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص ۱۰۱.
[28] بقره/۲،آیه۹۱.
[29] مجموعه آثار، ج نوزدهم، ص ۱۱۰.
[30] کافی، ج۲، ص۳۰۸.
[31] تفسیر" نور الثقلین" جلد ۵ صفحه ۷۳.
[32] خدمات متقابل، ص۱۲۵.
[33] کافی، ج۲، ص۳۰۸.
[34] امام خمینی، صحیفه نور، ج ۳، ص ۴۱.